در خلوت دلم ، در همنشینی با غمها ببین که چگونه میریزد اشک از این چشمها
این چشمهای خیس ، همان چشمهاییست که تو خیره به آن بودی در لحظه دیدار
میفهمی معنای دلتنگ شدن را ، میفهمی معنی انتظار را ؟
نه ! دلتنگی آن نیست که مرا اینگونه محکوم به سکوت کرده است
انتظار آن نیست که اینگونه مرا محکوم به بیقراری کرده است
خیالی نیست ، من همچنان با خیال تو سر میکنم پس بیخیال . . .
بگذار در حال خودم باشم ، بگذار همچنان من دیوانه دیوانه ات باشم
مزاحم خلوتم نشو ، اگر مرا میخواهی سد راه اشکهایم نشو . . .
بگذار آرام شوم ، بگذار هر چه غم در دلم انباشته ، خالی شود . . .
این همان راهیست که هم تو خواستی در آن باشی
و هم من خواستم تا آخرش با تو بمانم
پس چرا به بیراهه میروی ، چرا مرا جا گذاشتی و برای خودت میروی ؟
مرحبا ، تو دیگر کیستی ، دست هر چه بی وفاست را از پشت بستی . . .
خودم میدانم بد دردیست عاشقی و همچنان بیمارم ، تا کجا میخواهی بمانی ؟
تا هر جا باشی من نیز میمانم . . .
عشق من هر از گاهی به یادم باشی بد نیست ،
هر از گاهی هوای مرا داشته باشیجرم نیست
چه کنم ، دلم دیوانه ی توست ، هوایش را داشته باش که
دلم تمام دلخوشی اش به توست . . .
دنيا همه هيچ و اهل دنيا همه هيچ
اي هيچ زبهر هيچ به هيچ نپيچ
سلام.زيبا و دلنشين بود.ارزو ميكنم همسشه اين ذوق هنري در شما روشن بمونه.
سلام قشنگ بود ولی فکرکنم عشقهای پاک دیگه کم شده چون انسانها عشق رابا شهوت اشتباه گرفتندودارندمفهوم عشق راخراب میکنند.مرسی
salam khobin kheili ziba va manadar bod .mitonam be shoma pishnahade dosty bedam haminja
?
وبلاگتون زيباست براتون ارزوي موفقيت دارم
سلام
ميداني عشق چيست
صداقت راستي درستي پاك بودن چون اشك چشم بي ريا بر جفت خود خلاصه شدن در او وغرق شدن در وجودش بي او نتواني زيست طپش قلبت با نفسهاي اوست اين منم كه ميگوم بي عشق زندگي فناست چون اكنون من فنا شده ام كو دستي كه بگيرد دستم اغوش گرمي سرم را در ان اغوش بگذارم وحاليكه دستانش حلقه بر گردنم شده هاي هاي گريه كنم واز دوست داشتن بگويم
سلام دوست من. شب بخیر. مثل اینکه شما هم بی خوابین. بهرحال خوشحال شدم بازم زیارتتون کردم.
سکوت گشت و مرا رنج بیقراری کُشت
فضای خلوت مارا به تکسـواری کُشت
نوای حنجره ام را اســــیر زمزمه ساخت
به تیر وسوسه بست و به عذر و زاری کُشت
ببین که حیله دوران وفـــــــا به دار کشید
خدای سلسله ها را جفا به خواری کُشت
حریر فصل بهاران نهان و درد که باز
نگاه عـــــاشق مارا ز بی بهاری کُشت
کجاست همنفس دل که غصه بستاند
و انتظار مـــــرا غم چرا بیاری کُشت ؟
16711 بازدید
7 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
23 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian